افتادهام در عمیق و دست به دامن نمیبرد شب اگر رشد کند در رحمم تاریک ویار مقنى چاهیست بیآب میکند تا یوسفی در من رشد ادامه مطلب,ساریا,ابرا ...ادامه مطلب
تیر میکشملای پلکیکه خالی نمیکند خشاب اگر این سد خراباندازهام نمیشود شهر ادامه مطلب,گریز,ساریا,ابرا ...ادامه مطلب
وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضاییکالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود,شعری,از«ساریا,ابرا»,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
نقد و بررسی شعر "اتاق" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن ,بررسی,ابراهیمی ...ادامه مطلب
شعر "خاگینه" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدود سه هز,خاگینه,ابراهیمی ...ادامه مطلب
کور شده ام از عدالتو جا نمی شود در کیسه ام عقلاین سیمِ خارداربه نشخوارِ سطر سطرِ من و این صفحهتا سفیدتا موس بوسِ پرده کشیدهبه سمتِ دادقندیل بسته لوزه هامعاج در گلویمو رقصی که موج تا اوجِ بی کسی ستکم می کند مرابه خراشِ گلودر ضربِ این زبانو زمانی که راست کردبا پا که پس کشیده عُرفدر مشتِ هر تقاص به بطلان و من به خاکآویز می شومباز از قیاسو زنگ می زنم به مرگ! ,شعر,جنون,ساریا,ابرا ...ادامه مطلب
شعر «انقلاب» _ساریا ابرا :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى , ...ادامه مطلب
شعر «انقلاب» _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگر, ...ادامه مطلب
شعر "جنجال" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرا, ...ادامه مطلب
دو شاخه در دلمو شادیام توی شارژبه صد که میرسدبرق از سر زنی میپردکه مثل شاتره زیر دستریز ریزم میکندو میریزدم در آشیکه میپزد برای آقاآقایی که زبانش زخم میزندپیش از آنکه ریزترم کندزیر دندان کرم خوردهاشو زن که زندگی میکند توی قابلمهلم میدهد به چارشانهترین خانهموهاش را شانه میکندو همچنان ک, ...ادامه مطلب
«قرار» هرچه میافتم نمیافتم از اصل مثل سیبی که هرچه میخورد زمین زمینی نمیشود جاذبه از من فراریست لختم نمیکند شکایتی که از لب و لوچه آویزان قطره قطره میافتد ترش شیرینم نباشی آلوچهای هستی پشت دوربین! سمیه ابراهیمی نقد و بررسی: این شعر «سمیه ابراهیمی»، شعریست ساختارگرا و به دلیل قدرت تاویلپذ, ...ادامه مطلب
جوهری که خط خطیام کرده در حال ماسیدن است و یخی که کردهام آن زیر در حال آب آبی که میشوم نزدیکتر از غروبم و خورشید که پاشنه درآورده از خانه پناهندهایست بیاقبال دوزانو نشسته روبروی گرسنگی و روغن که التماس این شکمپاره میکند ریخته توی دفترم درشتتر مینویسدم اینبار تابه را خط نزنید چقد, ...ادامه مطلب
“قرار”_ شعری از سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگ, ...ادامه مطلب
تمام کوچه را برف پوشانده بود؛ انگار هنوز یخ همسایهها باز نشده که بریزند بیرون و ردپایشان مثل کلاغ، زمین را لکهدار کند.ملینا بعد از پنج دقیقه انتظار، همانطور که زیر لب غرغر میکرد به راه افتاد: ” عه؛ این دخترهی تنبلم همهش دیر میکنه، یهبار نشد بیام ببینم منتظر من مونده”. بیشتر از چند قدم جلو, ...ادامه مطلب
دوش که میگیرم خورشید از سر و کولم با لای عصبهام ضرب در صفر که میشود جوابگو هرگز دورم میزند در خیا لاتی شده است ادامه مطلب, ...ادامه مطلب