که مثل مرگ فامیل نزدیک من است؟دستم آخ راست کرده تا بی تنهام کند با جیغگذاشته رفته خانهبی چمدان و کفشکه مثل خمپاره یک پات اینجا و یکی آنجابا جنگ فرار نکرده جز موهاتاز پدرت که تازه خاک ات کردهدوست ترت ندارم که!چرا با مرگ ولت کنم؟ پیرتر از آنم که لم بدهد کاناپهتا آواز بخواند یکی به جات و چای بریزد صداش ولت کرده ام دخترمثل شوهرت که با گلوله خوابیدهو برای امروز و فردات امروز و فرداست ,باجور ...ادامه مطلب
«خالی» دنبال یکی میگردم که جای خالیت را خالی کند و حالم را که از این خرابتر نمیشود عالی مثل روزی که دست هیچ سوراخی نخورده بود به کف که خالی کند لیوانام جیبم بعد هم پیدا کند خانه خالی آنقدر خالی بستهای که راهی نرفته برگشتم مثل چکهای بد حساب و حالا که دختر همسایه پا داده مثل انگشت , ...ادامه مطلب
هیچ کلمهای کفاف نمیدهد به دوریت جز آخ که سرم را هر جاش میگذارم نمیمیرد بیتو حتا بغض بغض میکند و من که مردهام ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
به روزنامه شعر کالج وارد شوید در داشت از خانه در میرفت پنجره درد مىکرد و مثل آ در حال باز بود که کوچه از پشت بام افتاد بووممم برای تو که تهِ این حال نشستهای در بوم تا دلت نخواهد سیبم از سینه کندهام درشت دلم بخواهد در این عکس که دارد اینگونه مىسوزد مىمیرى فردا که پا ندارد تا مرا جا بگذارد در حال گذشته هم مردم که مثل دم ته گاوم و مىتوانم از پاشنه حتا بلندتر داد بزنم که از دخترکی دل برده که جا نمیشد در سینه پنجره در میکرد پنجشنبه از فردا سیبتر بود و ماشین که کش آمده در جاده گازم نمیزد دیگر پنجره باز است و مثل آ دارد فرار مىکند از خانه ادامه مطلب, ...ادامه مطلب