سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"

متن مرتبط با «موراکامی» در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" نوشته شده است

داستان «وقتی آتش خاموش می شود» _هاروکی موراکامی

  • وقتی تلفن چند دقیقه مانده به نصف شب، زنگ زد، جانکو داشت تلویزیون تماشا می کرد. کی ساکه گوشه اتاق نشسته بود. هدفون بر گوش و با چشمانی نیمه باز. همینطور که انگشتان کشیده اش روی سیم های گیتار برقی می رقصید، سرش را به عقب و جلو تاب می داد. داشت قطعه ای را تمرین می کرد که ریتم تندی داشت و ابداً صدای زنگ تلفن را نمی شنید. جانکو گوشی را برداشت.- بیدارت کردم؟ میاکه بود با لهجه آشنا و نامفهوم اوزاکا. جانکو جواب داد: ادامه مطلب,داستان,«وقتی,خاموش,هاروکی,موراکامی ...ادامه مطلب

  • داستان”وقتی آتش خاموش شود”_هاروکی موراکامی

  • وقتی تلفن چند دقیقه مانده به نصف شب، زنگ زد، جانکو داشت تلویزیون تماشا می‮کرد. کی ساکه گوشه اتاق نشسته بود. هدفون بر گوش و با چشمانی نیمه باز. همین‮طور که انگشتان کشیده‮اش روی سیم‮های گیتار برقی می‮رقصید، سرش را به عقب و جلو تاب می‮داد. داشت قطعه‮ای را تمرین می‮کرد که ریتم تندی داشت و ا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها