سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"

متن مرتبط با «ترجمه شعر از بوسه تا عشق» در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" نوشته شده است

شعر « پایتخت»_بهار توکلی

  • دست هادست هایم را می اندازم دور گردنمو موهایم را می کشم در خیاباندست اندازها ماشین ها را زیر می گیرندماشین ها آدم راحتی ابر حوصله ای ندارد ادامه مطلب,پایتخت»بهار ...ادامه مطلب

  • داستان «یک قتل ساده» _آرش ذوالقدری

  • تصدق جقه‌ی همایونی گردم، حسب­الامر حضرت‌عالی در فقره‌ی تحقیق در خصوص قتل فرزند خاصه و مقرب دربار که به غایت بی سر و صدا و تنها به معاونت یکی از چاکران شما در نظمیه و با نظارت شخص حقیر به عنوان سرپرست نظمیه انجام پذیرفت، به استحضار می‌رساند که این دوسیه مشتمل بر جزئیاتی شنیع و به دور از شان جلال همایونی است و همان به که مسکوت ماند. بنابر امر وظیفه، چند خطی برای شرح پیشرفت تحقیقات معروض می‌دارد,ذوالقدری ...ادامه مطلب

  • ازدواج تو لازم بود _ علی عبدالرضایی

  •  رویا مرا به جایی نمی‌رساند ! مرا برای باختن آفریده‌اند. یکی در مغز من است که می‌گوید بباز ! تا می‌توانی خراب کن. با هیچ‌کس نساز ! تو را برای تاختن آفریده‌اند! خالی شو که سبک‌تر بال بزنی. نباید به این زودی جا بزنی. تو را آفریده‌اند که جا باز کنی. این جاده نامش جاده‌ست چون پیشتر یکی را به جایی رساند که جای اوست نه تو! جاده پیشتر به یکی جا داده حالا اشغال شده باید آشغال باشی که حوالی آن هنوز بال با,عبدالرضایی ...ادامه مطلب

  • صفت، شعر را بی‌صفت می‌کند _ علی عبدالرضایی

  • آن­که شغل شعر را انتقال معنا می‌داند نه درکی از شعر دارد، نه در معنا پی شعور می‌گردد، در واقع دنبال معنای تازه‌ی معنا نیست. معنای شعر را نمی‌شود جز در شکل شعر جست، در واقع آن‌هایی که شعر را معنا می‌کنند آن را از ریخت می‌اندازند، تنها در ریخت شعر است که شعور خودش را آشکار می‌کند. در واقع اساتید ادبیات دانشگاه‌ها در مواجهه با شعر، رل بوکسوری را ایفا می‌کنند که به جان زیبارویی افتاده و آن را ا,عبدالرضایی ...ادامه مطلب

  • انتشار مجموعه شعر « لیلاو» _ علی عبدالرضایی

  • کالجی ها را نمی شود با هیچ فنی از صحنه خارج کرد! پرده برداری از شیطان ادیان در « لیلاو»تازه ترین مجموعه شعر علی عبدالرضایی با عنوان «لیلاو » دقایقی پیش در نشر کالج منتشر شد .  دانلود: مجموعه شعر لیلاو ,عبدالرضایی ...ادامه مطلب

  • متنی از کتاب دیل گپ _ علی عبدالرضایی

  • قریبِ چهار دهه­‌ست که بیلیون بیلیون خرج مى­‌شود علیه سیاوش تا حسین حسابى جا بی‌­افتد. چهار دهه تخریب تاریخ و اسطوره و فرهنگ ایرانى موجب شده ناخودآگاهِ جمعىِ ایرانیان جدالى منفى را آغاز کرده، پیشِ مزارِ کورش در نوروزِ گذشته خود را بزرگ بدارد. مردم دوباره کاوه‌­اند، باز بابک خرمدین و کمان دست آرش داده­‌اند تا که خود را از زیر سیطره­‌ى استعمار فرهنگى عربى و این­‌همه حقارتِ حاضر خارج کنند. در چنین,عبدالرضایی ...ادامه مطلب

  • شعری از ناظم حکمت

  • تو را دوست دارم چون نان و نمک چون لبان گر گرفته از تب که نیمه‌شبان در التهاب قطره‌ای آب بر شیر آبی بچسبد!تو را دوست دارم ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • نقد شعر «گود» -زهرا هاشمی

  • افتاده‌ام در عمیق و دست به دامن نمی‌برد شب اگر رشد کند در رحمم تاریک ویار   مقنى چاهی‌‌ می‌شود بی‌آب می‌کند تا یوسفی در من رشد  لگدهاش پرت ‌کند حواس بی آن­که بربخورد به کسی  چیزی حتی به زمین که قیم تنهایی‌ست ادامه مطلب,«گود»,هاشمی ...ادامه مطلب

  • داستان «وقتی آتش خاموش می شود» _هاروکی موراکامی

  • وقتی تلفن چند دقیقه مانده به نصف شب، زنگ زد، جانکو داشت تلویزیون تماشا می کرد. کی ساکه گوشه اتاق نشسته بود. هدفون بر گوش و با چشمانی نیمه باز. همینطور که انگشتان کشیده اش روی سیم های گیتار برقی می رقصید، سرش را به عقب و جلو تاب می داد. داشت قطعه ای را تمرین می کرد که ریتم تندی داشت و ابداً صدای زنگ تلفن را نمی شنید. جانکو گوشی را برداشت.- بیدارت کردم؟ میاکه بود با لهجه آشنا و نامفهوم اوزاکا. جانکو جواب داد: ادامه مطلب,داستان,«وقتی,خاموش,هاروکی,موراکامی ...ادامه مطلب

  • داستانک " بیرون از آغوش آسمان" _ هامون حسینی

  • روی طرحی از یک داستان جدید فکر می‌کردم که سر و صدایی از بیرون خانه، صبرم را برید. شلوغ که باشد خروجی مغزم به صفر می‌رسد و راحت کنج سرم لم می‌د‌هد و با فکرهام سکس می‌کند. از آغوش مادرش رها شده و دیگر خدا نبود. مدتی پی آدم گشت تا به او آشنایی بدهد، اما همه آدم بودند و کسی آدم نبود. هوای آسمان را کرده و دلش می‌خواست، دوباره از پستان‌های آسمان شیر بخورد. تمام بازی‌هایی که کرده بود، ادامه مطلب,داستانک,بیرون,آغوش,آسمان,هامون,حسینی ...ادامه مطلب

  • شعر "گود" _ ساریا ابرا

  • افتاده‌ام در عمیق و دست به دامن نمی‌برد شب اگر رشد کند در رحمم تاریک ویار   مقنى چاهی‌‌ست بی‌آب می‌کند تا یوسفی در من رشد ادامه مطلب,ساریا,ابرا ...ادامه مطلب

  • شعر "چماق" _اسماعیل ارم

  • چشم   چمدان من است چه مى ­داند که تو را می‌برد بى آن­که رفته باشى  بی آن­که مجال کنم  ادامه مطلب,چماق,اسماعیل ...ادامه مطلب

  • شعر "گریز"_ ساریا ابرا

  • تیر می‌کشملای پلکیکه خالی نمی‌کند خشاب اگر این سد خراباندازه‌ام نمی‌شود شهر ادامه مطلب,گریز,ساریا,ابرا ...ادامه مطلب

  • شعر "گرسنه" _زهرا هاشمی

  • جوجوی بی‌استخوان هفده ساله باش هفت کوچه بلد که نوک بزنی به اشتهایم  با رانی که براند جفت گاز بگیرد این زبان نفهم یک دنده ادامه مطلب,گرسنه,زهرا,هاشمی ...ادامه مطلب

  • نقد شعر «علفزار گریان» محمد مروج

  • وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضاییکالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود,«علفزار,گریان»,محمد,مروج ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها