مقاله”مازوخ و ادبیات”_ژیل دلوز

ساخت وبلاگ

مازوخ نه دستاویزی برای روان‌پزشکی یا روان‌کاوی است و نه حتی فیگور برجسته و خاص مازوخیسم. چرا که فاصله‌ی خود با تمامی تفاسیر بیرونی را حفظ می‌کند. نویسنده بیشتر یک پزشک است تا بیمار، او یک تشخیص پزشکی را ارائه می‌دهد، اما آن‌چه مورد تشخیص قرار می‌دهد جهان است؛ بیماری را قدم به قدم دنبال می‌کند، بیماریِ ژنریک انسان را. بخت‌های سلامتی را می‌سنجد، بختی که مربوط به امکان تولد انسان جدید است: «میراث قابیل»، «نشانه‌ی قابیل»، در مقام کاری همه جانبه. اگر شخصیت‌ها، موقعیت‌ها، و موضوعات مازوخیسم چنین نامی را کسب کرده‌اند، به این خاطر است که در رمان‌های مازوخ ساحتی ناشناخته و بی‌کران به خود می‌گیرند که از امر ناخودآگاه و به همان اندازه از آگاهیِ فردی فراتر می‌رود. در رمان‌های او، قهرمان داستان توسط نیروهایی آماسیده می‌شود که او را از روح و قلمرو‌اش فراتر می‌برند. بنابراین آن‌چه باید در کارهای مازوخ مورد ارزیابی قرار گیرد، سهمی است که او در هنر رمان دارد.
در وهله‌ی اول، مازوخ مسئله‌ی رنج را دچار تغییر و تحول می‌کند. رنج‌هایی که قهرمان مازوخیست بر خود هموار می‌کند، حتی حادترینِ آن‌ها، مبتنی بر یک قرارداد است.

ادامه مطلب
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 183 تاريخ : شنبه 2 ارديبهشت 1396 ساعت: 13:38