افتادهام
در عمیق
و دست به
دامن نمیبرد شب
اگر رشد کند
در رحمم تاریک
ویار مقنى چاهیست بیآب
میکند
تا یوسفی
در من رشد
لگدهاش
پرت کند
حواس
بیآنکه بربخورد
به کسی
چیزی
حتی به زمین
که قیم تنهاییست
در حال ناجورم
و سر کردهام
از نه
آنقدر که
دیگر به هم نمیرسد
دکمههایی
که پرت میکندم
در مصر
تا دست بردارم از لباس
و در دره
اى خلاص
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 220 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 10:00