سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"

متن مرتبط با «مجموعه» در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" نوشته شده است

انتشار مجموعه شعر « لیلاو» _ علی عبدالرضایی

  • کالجی ها را نمی شود با هیچ فنی از صحنه خارج کرد! پرده برداری از شیطان ادیان در « لیلاو»تازه ترین مجموعه شعر علی عبدالرضایی با عنوان «لیلاو » دقایقی پیش در نشر کالج منتشر شد .  دانلود: مجموعه شعر لیلاو ,عبدالرضایی ...ادامه مطلب

  • بررسی مجموعه شعر "من در خطرناک زندگی می­ کردم"_سعید احمدزاده اردبیلی

  • سرکوب تناقض­ های درونی: با "من در خطرناک زندگی می­ کردم"شعر به عنوان رابطه ­ای درگذرنده از مرزهای هستی­ شناسانه جلوه­ گر می ­شود. این رابطه‌ی مرزشکنانه در نوشتار عبدالرضایی موجب ایجاد نوعی تغییرپذیری سیال می‌شود، چنان­که صورتی غیر مستقیم از این موقعیت گفتمانی به خوانش­ هایی حتی متناقض قابل انتقال است، و هم، سویی اکیدن واقعی از ایجاد رابطه‌ی شهوانی با متنیت در انگیزش جنسی زبان جاری شده است. در تمامیت ناتمام علی­های خطرناک اراده‌ی تخریب گسترده‌ای جریان دارد که تن سیاسی، تن معرفتی و روان فردی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. عبدالرضایی با "من در خطرناک..."حلول را اساسن به حال تعلیق درآورده و امکانا,بررسی,مجموعه,خطرناک,زندگی,کردمسعید,احمدزاده,اردبیلی ...ادامه مطلب

  • انتشار مجموعه داستان " تخت خواب میز کار من است " - اثر علی عبدالرضایی

  • تخت خواب میز کار من است                      تخت خواب میز کار من است برای دانلود کتاب به لینک زیر مراجعه کنید: http://www.kalejsher.com/publication.php "پارتنر" اگر مى دانست که مرگ فقط تنهاترش مى کند هرگز خودش را نمى کشت.  ازم مى ترسید، مى گفت هر که بهت نزدیک شده حالا فقط خاکسترش مانده باقى. دوست داشت امتحانم کند اما نمى خواست بسوزد. گفتم نترس! بیا جلو! سینه هات را بِهم بچسبان، سفت بغلم کن! من آنقدر هم که فکر مى کنند سرد نیستم. کاش همانقدر که در درون مى سوختم بیرونم نشان مى داد. کاش اینقدر عصبى و بداخلاق نبودم، مثل بهار بودم، گل مى دادم بى دلیل بى منّت، و در هوا پخش مى شدم مثل عشق.  تبعید مثل گور است، دفن مى شوى در حالى که زندگى مى کنى. باید یاد بگیرم به یکى مهربانى کنم، بعد به یکى مهربانى کنم، باز هم به یکى مهربانى کنم، هیچ چیزِ این زندگى، جز این نمى ارز اگر مى دانست که من فقط تنهاترش مى کنم هرگز عاشقم نمى شد. ازم مى ترسید ولى آمد جلو، سه هفته در آغوشم داغ شد، آنقدر داغ که دیگر چیزى از او نمانده بود باقى.  نباید پرش مى دادم، از وقتى که رفته بیشتر براش کادو مى خرم، ,سازمان انتشار مجموعه داستانهای ناطق ...ادامه مطلب

  • تازه ترین مجموعه داستان علی عبدالرضایی

  • تخت خواب میز کار من است عروسک  دانلود کتاب رفته بودیم پارک، نشسته بودیم بر نیمکتی چوبی و با هم درد دل می­ کردیم که او را از بغلم قاپیدند و تا آمدم داد بزنم دزد! از روی نرده­ ها پریدند و آن سمتِ خیابان غیب­ شان زد. با چشم­ هایی که مثل آلو خیس خورده باشد، سراغ پاسبانی رفتم که مثل مترسک وسطِ خیابان ایستاده بود، داستان را که شنید، قاه قاه خندید و سرم داد زد!  _به تو چه!؟ برو خونه بچه! با صورتی که حالا دیگر با اشک شسته بودمش رسیدم خانه، مادربزرگ فقط گوش کرد، نشنید! نه مادر، نه پدر که تندیس بی تفاوتی­ ست هیچ­کدام برای پیدا کردنش جایزه تعیین نکردند، به روزنامه­ ها آگهی ندادند. حتی بعدها که بدون پا، بدونِ دست، جسدِ پاره پاره­اش جلوی خانه، کنار کیسه­ های زباله پیدا شد، جز من که با او بزرگ شده بودم، کسی برایش گریه نکرد. حتی مادرم، که از روی تابلوی مونالیزا آفریده شد، حاضر نشد یک روز مدرسه ­ام را تعطیل کنم برای عزاداری. واقعن حال خوبی نداشتم، مشاهده­ ی اندام پاره پاره­اش جلوی در، آن هم درست وقتی که از مدرسه برمی­ گشتم فاجعه بود. درد داشت در صورت نحیفش ترک برمی­ داشت و در گوشه­ ی چشم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها