بررسی مجموعه شعر "من در خطرناک زندگی می­ کردم"_سعید احمدزاده اردبیلی

ساخت وبلاگ

سرکوب تناقض­ های درونی:

با "من در خطرناک زندگی می­ کردم"شعر به عنوان رابطه ­ای درگذرنده از مرزهای هستی­ شناسانه جلوه­ گر می ­شود. این رابطهی مرزشکنانه در نوشتار عبدالرضایی موجب ایجاد نوعی تغییرپذیری سیال میشود، چنان­که صورتی غیر مستقیم از این موقعیت گفتمانی به خوانش­ هایی حتی متناقض قابل انتقال است، و هم، سویی اکیدن واقعی از ایجاد رابطهی شهوانی با متنیت در انگیزش جنسی زبان جاری شده است. در تمامیت ناتمام علی­های خطرناک ارادهی تخریب گستردهای جریان دارد که تن سیاسی، تن معرفتی و روان فردی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. عبدالرضایی با "من در خطرناک..."حلول را اساسن به حال تعلیق درآورده و امکانات چندگویانه­ ی انحراف ارجاعی را عرضه می­ کند. این­گونه پراکنشهای پادنهاد در راستای ایجاد تفرق­ه ای گسترده در شعر هشتاد عمل می ­کنند. از این رو عبدالرضایی در اشاره به توانایی ذهن برای تعمیم بخشیدن به خود در قالب مداخله­ هایی در خود و از خودنگر، خطرناک را به وارونگی­ ناخودآگاهی ملفوظ در اعماق ارتعاش میکشاند.

"من در خطرناک زندگی می ­کردم" با گفتمانی مبتنی بر غیاب­ ها و شکاف­ ها، به دنبال آشوبی­ ست که در زیر پندار انسجام متن قرار دارد. "من در خطرناک..." عبدالرضایی از معناهایی که حذف یا سرکوب می­ کند ساخته می­ شود؛ در شعر او آنچه که متن متعلق به خود نمی­ داند و پس می­زند تعیین کننده­ ی معنای متن است. او چیزهایی را که شعر تظاهر می­ کند به آن­ها نیازی ندارد برجسته میکند و به دنبال غیاب­ های حاضر است. در "من در خطرناک..."، علی عبدالرضایی پنداریست که سرکوب تناقضهای درونی باعث ایجاد او میشود. او خودشکنی متنش را با استفاده از گسیختگی­ هایی که در درون خود آن­ها به کمین نشسته تشویق می­ کند.

"من در خطرناک..." هم به واسطه­ ی یک عبدالرضایی موجودیت پیدا می ­کند که او را نسبت به خود بیگانه می­ داند.

علی ­های خطرناک همان­قدر که محصول انگیزش دوگانه­ی قدرت به لذت یا لذت به قدرت هستند از در خودنگریِ عبدالرضایی هم تأثیر می ­پذیرند و راههایی برای مقاومت پیدا میکنند.

"من در خطرناک زندگی می ­کردم" با حرکت از اقتصاد نویسش به سوی اقتصاد لیبیدویی وجه تازه ­ای از میل در زبان هشتاد را وارد شعر می­ کند که در آن به جای فقدان یا منع، آرایش و نشرِ شدت­ ها مطرح است. در این حالت، عبدالرضایی کنش و استعلایی از گفتار جنسی را حول محور وانمودگری مضاعف می ­کند. پس سکسِ "من در خطرناک..." وجود دومی هم یافته و افسون کنندگیِ یک رابطهیِ ارجاع از دست رفته را به خود می­ گیرد. از این منظر است که چرخش ناگهانیِ تازه­ای را با عبدالرضایی در شعر هشتاد درک می­ کنم که باز فرآور­یِ خویشتن به مثابه­ ی امری واقعی، خود به حیطه­ ی حاد واقعیت افتاده و محو می­ شود.

"من در خطرناک زندگی می ­کردم" درک واقع­ بینانه از نهایتِ عدم انسجام و بیگانگی را با تحمل گشاده­ رویانه و تضعیف جدیت سازمانی تلفیق می­ کند. در نتیجه­ی همین متکثرساز­یِ گفتمانی­ ست که مرکزیت موجود در روایت تاریخی و روایت داستانی متلاشی می­ شود، حاشیه ­ها و کناره­ ها ارزش تازه­ای کسب می­ کنند و برون­ مرکزها ـ هم بیرون از مرکزها و هم از مرکز بیرون شده ­ها ـ مورد توجه قرار می­ گیرند. عبدالرضایی با برجسته ساز­یِ در هم تنیدگیِ بینامتنیِ گفتمان ­ها، تصور منسجم از اصیل را مورد استفاده و سوءاستفاده قرار داده سپس به چالش می ­کشد. در شعر او کل فرض متن به عنوان یک ذات مستقل و دارای معنایی ذاتی به پرسش کشیده می­ شود. "من در خطرناک..."به جای رابطهی چالشبار مؤلف ـ متن، رابطه ­ی چالش بار خواننده-متن را قرار می­ دهد و به این وسیله تمرکز بر ایدهی فرآورندگی­یِ متنی را جایگزین بر فرض سوژه میکند.

حاصل شعر عبدالرضایی در اکنونِ هشتاد هم، گسستی از هر زمینه­ ی مفروض و ایجاد بی نهایت زمینههای تازه به شیوهای تحدیدناپذیر خواهد بود. گذرا بودن خودخواستهی این رسوخ متنی متکی بر ناگزیرِ رویه­ های گفتمانی­ ست. به گونه­ای­ که "من در خطرناک زندگی می­ کردم" بنیان مرکز زدودهی فوق­العادهای برای زبان و متنیت شعر مهیا کرده است.

سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : بررسی,مجموعه,خطرناک,زندگی,کردمسعید,احمدزاده,اردبیلی, نویسنده : mkalejsherg بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 0:53