در این بحث به معنا، با توجه به تئوری ادبیات کوانتومى مىپردازیم. حتمن شنیدهاید که میگویند: “شعرهای فلان شاعر معنا ندارد”
جملهى “این شعر معنا ندارد” غلط است. هر شعرى دارای جسمیت و هیئت است، پس هستی دارد. هستی نیز دارای معناست. با این تعریف، شعر یا متن یا وجود بیمعنا، وجود ندارد. در اصل باید گفت این شعر مفهوم ندارد. مفهوم رابطه مستقیم با دانش و دادههای مخاطب دارد. تاویل هر مخاطب از یک متن با توجه به دادهها، دانش و تحصیلات او متفاوت است. پس مفهوم نسبیست اما معنا در متن یافت میشود. معنای تازه زمانی اتفاق میافتد که یک فرم، اجرا یا ذهنیت تازه شکل بگیرد.
فیزیک کوانتوم این موضوع را با چه روشی توجیه میکند؟
قبل از ورود به بحث اصلی توضیحی درباره ارجاع میدهم.