تا همین چندی پیش
تنها اطلاع من از اوراقفروشی کلیولند از طریق تک و توک دوستانی بود که
چیزهایی از آنجا خریده بودند. یکیشان یک پنجره بزرگ خرید: قاب و شیشه و
بقیه به چند دلار ناقابل. پنجره قشنگی بود. آنوقت سوراخی در دیوار خانهاش
که روی تپه پاتررو بود کند و پنجره را کار گذاشت. حالا دید کاملی از
بیمارستان دولتی سانفرانسیسکو دارد.
عملاً میتواند توی خود بخشها را
نگاه کند و مجلههای کهنهای را که از بس خوانده شدهاند مثل تنگ «گرند
کنیون» فرسایش پیدا کردهاند ببیند. میتواند عملاً فکر بیماران را درباره
صبحانهشان بخواند: حالم از شیر به هم میخورد و فکرشان را درباره ناهار:
حالم از نخود به هم میخورد. بعد میتواند غرق شدن شبانه بیمارستان را
تماشا کند که میان دستههای بزرگی از جلبکهای آجری دست و پا میزند.
ادامه مطلب سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 199 تاريخ : شنبه 19 فروردين 1396 ساعت: 7:57