داستانک”اوراق فروشی کلیوند”_ریچارد براتیگن

ساخت وبلاگ

تا همین چندی پیش تنها اطلاع من از اوراق‌فروشی کلیولند از طریق تک و توک دوستانی بود که چیزهایی از آنجا خریده بودند. یکیشان یک پنجره بزرگ خرید: قاب و شیشه و بقیه به چند دلار ناقابل. پنجره قشنگی بود. آنوقت سوراخی در دیوار خانه‌اش که روی تپه پاتررو بود کند و پنجره را کار گذاشت. حالا دید کاملی از بیمارستان دولتی سانفرانسیسکو دارد.

عملاً می‌تواند توی خود بخش‌ها را نگاه کند و مجله‌های کهنه‌ای را که از بس خوانده شده‌اند مثل تنگ «گرند کنیون» فرسایش پیدا کرده‌اند ببیند. می‌تواند عملاً فکر بیماران را درباره صبحانه‌شان بخواند: حالم از شیر به هم می‌خورد و فکرشان را درباره ناهار: حالم از نخود به هم می‌خورد. بعد می‌تواند غرق شدن شبانه بیمارستان را تماشا کند که میان دسته‌های بزرگی از جلبک‌های آجری دست و پا می‌زند.

ادامه مطلب
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 199 تاريخ : شنبه 19 فروردين 1396 ساعت: 7:57