نخستین اشتباهی که نینی کرد، جردادن صفحات کتابش بود . خب ما هم قرار گذاشتیم هر بار که ورقی را پاره میکند چهار ساعت توی اتاقش بماند و در را به رویش ببندیم. اوائل، روزی یک صفحه پاره میکرد، قرار ما هم سرجایش بود. گرچه گریه و داد و فریاد او پشت در بسته اعصاب آدم راخرد میکرد. گفتیم که این بها را باید بپردازی، یا بخشی از آن را. بعداً که دستهایش ورزیده شد دو ورق را پاره میکرد که باید هشت ساعت پشت در بسته تنها میماند. مزاحمت هم دو برابر میشد . اما دست برنمیداشت. با گذشت زمان روزهایی رسید که سه یا چهارورق را پاره میکرد که گاه مجبور میشدیم شانزده ساعت پشت سر هم او را توی اتاق بیندازیم که تغذیهاش دچارمشکل میشد و زنم را دلواپس میکرد. اما به نظر من وقتی مقرراتی وضع میشود، باید به آن بچسپی وگرنه نتیجهی عکس میدهد. آن موقع چهارده یا پانزده ماهه بود. اغلب هم بعد از یک ساعت و خردهیی گریه کردن به خواب میرفت، که نعمتی بود. اتاق خیلی قشنگی داشت با اسب چوبی گهوارهیی وحدودِ صدعروسک و جانور پرشده . اگر از وقت استفاده درست میکرد کلی میتوانست کار بکند. با جورچین و اسباب بازی . متأسفانه گاهی اوقات که در را باز میکردیم میدیدیم کاغذهای بیشتری پاره کرده و باید رقم را بالا میبردیم و اصلاً بچه رقاص مادرزاد بود. مختصری ازشرابمان را به نینی میدادیم، شراب سفید، قرمز و آبی و خیلی جدی با او حرف زدیم . اما هیچ فایده ای نداشت.
- شعر « پایتخت»_بهار توکلی
- داستان «یک قتل ساده» _آرش ذوالقدری
- ازدواج تو لازم بود _ علی عبدالرضایی
- « طی دو روز گذشته بر کالج چه گذشت!»
- صفت، شعر را بیصفت میکند _ علی عبدالرضایی
- انتشار مجموعه شعر « لیلاو» _ علی عبدالرضایی
- متنی از کتاب دیل گپ _ علی عبدالرضایی
- شعری از ناظم حکمت
- نقد شعر «گود» -زهرا هاشمی
- داستان «وقتی آتش خاموش می شود» _هاروکی موراکامی