مقاله”روشنفکر کیست؟”_گرامشی،بندا،سارتر

ساخت وبلاگ

آیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم اند، یا دسته ایی بینهایت کوچک، ولی منحصر به فرد از آنها را تشکیل می دهد؟
در بطن پاسخ به این پرسش دو تعریف مشهور از قرن بیستم با تضادی بنیادی با یکدیگر نهفته است. آنتی گرامشی مارکسیست ، عمل گرا ، روزنامه نگار و یکی از فیلسوفان ارزشمند سیاسی ایتالیایی در ” یادداشت های زندان” خود می نویسد: « بنابراین می توان گفت که جمله آدم ها روشنفکرند، ولی همه ی آنها نقش روشنفکر را در جامعه ایفا نمی کنند»
شیوه ی زندگی خود گرامشی نماینگر نقشی است که وی برای روشنفکر قائل است. او به عنوان یک زبان شناس تطبیقی فرهیخته ، هم سازمان دهنده ی جنبش کارگری ایتالیا و هم در کار خود اگاه ترین بازتابگر تحلیلگران اجتماعی به شمار می آمد که هدفشان نه فقط برپایی جنبشی اجتماعی، بلکه ساختن تشکیلات فرهنگی منطبق با آن بود.
گرامشی قصد فهماندن این مطلب را دارد که ایفا گران نقش روشنفکر در جامعه می توانند به دو گروه تقسیم شوند: اول، روشنفکران سنتی مانند مدارسین، کشیش ها، مدیران و کارگزارن که کارشان از نسلی به نسل دیگر تداوم می یابد و گروه دوم ، روشنفکران ارگانیک ،که در نزد گرامشی ، در پیوند مستقیم با طبقات یا تشکیلاتی هستند و برای سازمان دادن خواست ها، کسب قدرت و مهار دامنه دار تر به کار گرفته شده اند.
در سوی دیگر تعریف مشهور جولین بندا است که روشنفکران را دسته ی کوچکی از فیلسیوف –شاهان معرفی می کند که با استعداد و امتیارهای اخلاقی برتر، وجدان بشریت به شمار می آیند. روشنفکران واقعی یک طبقه ی عالمی را تشکیل می دهند و به راستی موجودات نادرند، چرا که حامی معیارهای ابدی حقیقت و عدالتی به شمار می آیند که خصوصا به این جهان تعلق ندارند. از این وصف مذهبی بندا- روحانیون- بیانگر رجحانی است که او برای شان و نقش روشنفکران در مقابل عوام قائل می شود. مراد از عوام انسان های معمولی هستند که در صدد کسب منافع مادی ، ترفیع موقیت شخصی و در صورت امکان برقرار کردن ارتباطی نزدیک با قدرت های دنیوی هستند. به عبارتی روشنفکران می گویند ” قلمرو من قلمرو این جهان نیست”
بعد از جنگ جهانی دوم ، بندا کتاب خود را با اضافه کردن یک رشته حملات علیه روشنفکرانی که با نازی همکاری کردند و نیز علیه آنها که با دیدی غیر انتقادی از کمونیسم طرفداری می کردند تجدید چاپ کرد. در عمق بیان مبارز آثار بندا که اساسا محافظه کارنه اند می توان چهره ی روشنفکر را به عنوان چهره ای مشخص یافت کسی که قادر است در مقابل قدرت حقیقت را به زبان بیاورد ترشرویی سخن ور ، و به نحوی خارق العاده ای با جرات و برآشفته ، که هیچ قدرت دنیوی در نزد وی آنقدر بزرگ و با نفوذ نیست که نتوان آن را مؤاخوذه کرد و به انتقادش دست زد.
تجزیه تحلیل گرامشی از روشنکفر ، به عنوان کسی که جامعه اجرای یک رشته وظیفه بر عهده اش نهاده، از همه ی داده های بندا به حقیقت نزدیک تر است.

” در نزد گرامشی ، هر کس که امروزه در یکی از حوزه هایی مشغول کارباشد که تولید و توزیع دانش ارتباط دارد، روشنفکر تلقی می شود. نسبت اصطلاح « صنعت تولید دانش» به آنچه تولید فیزیکی نامیده می شود ، در بیشتر کشورهای صنعتی غربی، به سرعت به نفع صنعت تولید دانش افزایش یافته است. در همین مورد و به همان ترتیب ، میشل فوکو می گوید روشنفکر به اصطلاح جهانشمول جای خود را به روشنفکر « ویژه» سپرده است، کسی که در درون یک رشته مشخص مشغول کار است، ولی در هر صورت می تواند از تخصص خود بهره گیرد. در اینجا ، نظر فوکو مخصوصا متوجه رابرت اپنهاور ، فیزیکدان آلمانی که هنگام سازمان دادن به پرژه ی بمب اتمی لو آلاموس و سپس سمت مامور عالی رتبه امور علمی دولت امریکا، از حوزه تخصصی خود خارج شده است.
به پیروی از نظرات پیشتاز گرامشی در ” یادداشت های زندان” که تقریبا برای اولین بار به روشنفکران – و نه به طبقات اجتماعی- به عنوان محور اساسی کار در جوامع امروزی توجه کرد، تعمیم و بسط روشنفکران ، حتی در درون حوزه های متعدد، باعث شد که خود روشنفکران مورد مطالعه قرار گیرند.
سارتر معتقد نیست که روشنفکرنوعی شاه – فیلسوف تنها و بی تفاوت است که باید وی را به همان صورت که هست پذیرفت و ستایش و تکریمش کرد- چیزی که مرثیه خوانان معاصر معتقد به ناپدید شدن روشنفکر، فراموش می کنند- روشنفکر کسی است که نه تنها دائما در معرض در خواست های جامعه ی خویش است ، بلکه در معرض تعدیل های اساسی نیز قرار دارد که در وضعیت روشنفکران، به عنوان اعضای یک گروه مشخص و قابل رویت ، رخ می دهد و در مورد این موضوع که روشنفکر باید قدرت و حاکمیت یا آمریتی نامحدود بر زندگی اخلاقی و فکری در یک جامعه داشته باشد، منتقدین معاصر به سادگی از پذیرفتن این مسئله طفره می روند. جامعه امروز هنوز نویسنده را در احاطه و محاصره ی خود دارد گاه به اعتبار جایزه و پاداش ، گاه از طریق بدنام کردن یا سخره گرفتن تمام کارهای روشنفکری و بیشتر اوقات با تاکید بر این نکته صورت می گیرد که روشنفکر باید فقط یک متخصص حرفه ایی در رشته خود باشد.از نظر سارتر روشنفکر هرگز روشنفکرتر از زمانی نخواهد بود که جامعه او را به محاصره در آورده ، به ریشخند گرفته و احاطه کرده است، و وی را به هر صورت که می خواهد در می آورد زیرا در چنین زمان و برهمین پایه است که کار روشنفکری پی ریزی می شود. سارتر از این ایده دفاع می کند که انسان در انتخاب سرنوشت خود آزاد است اما می گوید شرایط ، که یکی از مفاهیم مورد علاقه او به شمار می آید، می تواند سد راه چنین آزادی عملی باشد. او همچنین اضافه می کند ما نمی توانیم بگوییم محیط و شرایط به طور یک جانبه شکل دهنده ی نویسنده یا روشنفکر است بلکه نوعی حرکت و برهم کنش پایداری ما بین آنها برقرار است.

منبع:

نقش روشنفکر/ ادوارد سعید/ حمید عضدانلو/ نشر نی

سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 214 تاريخ : پنجشنبه 18 خرداد 1396 ساعت: 7:16