بخشی از کتاب "مرگ بر مردم" _ علی عبدالرضایی

ساخت وبلاگ

یک آوانگارد، یک انقلابی هرگز نمی‌تواند مردمی باشد. وقتی نام مردم را می‌آوریم از اکثریتی حرف می‌زنیم که پیش‌تر خواسته یا ناخواسته در سرنوشت سیاسی کشورش دست داشته و هرگز اهل نافرمانی و عصیان نبوده در واقع همیشه آن‌هایی که در اقلیت بودند سبب‌ساز تغییر شدند نه مردم که معمولن به اکثریت جامعه اطلاق می‌شود. در اصل مرگ دولت ممکن نمی‌شود مگر با انهدام مردم و تمام آن‌چیزهایی که به علاقه‌های سنتی‌شان مربوط است. می‌گویند در فلان کشور مردم شلوغ کرده‌اند و این دروغ است، هرگز مردم در هیچ کشوری دست به انقلاب و تغییر نزدند بلکه مدام اقلیت‌ها و جمع‌های به ستوه آمده هزینه دادند تا اتفاقی بیفتد. مردم و دولت همیشه در هر کشوری این‌همانی داشته‌اند و دروغ است اگر مدام به اقلیت به ستوه آمده نام مردم می‌دهند. در واقع حکومت‌ها با ابزار مردم است که از طریق انتخابات یا مجراهای دمکراسی کاپیتالیستی به خود دوام می‌دهند، آیا اجتماع نوکیسه‌ها و طبقه متوسط که بدان نام مردم داده‌اند هرگز در هیچ کجای جهان منشی انقلابی داشته‌اند و پیِ تغییر بوده‌اند؟ همان‌طور که در بخش ششم این کتاب با بیان خصیصه‌های طبقه متوسط نتیجه گرفتم که این طبقه جز حفظ وضعیت موجود، هرگز در هیچ‌کجای تاریخ، در پی تغییر نبوده در ادامه نشان خواهم داد چگونه طبقه‌ی متوسط برای حفظ دولت و حکومت تلاش می‌کند و مجری سیاست‌های حکومتی‌ست.

*پانویس: کتاب « مرگ بر مردم » به زودی در نشر کالج منتشر خواهد شد.

سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 23:22