مدیون آنانی هستم
که عاشقشان نیستم
این آسودگی را
آسان میپذیرم
که آنان با دیگری صمیمیترند
با آنها آرامم و
آزادم
با چیزهایی که عشق نه توان دادنش را دارد و
نه گرفتنش
دم در
چشم به راهشان نیستم
شکیبا
تقریبا مثل ساعت آفتابی
چیزهایی را که عشق در نمییابد
میفهمم
چیزهایی را که عشق هیچ گاه نمیبخشد
میبخشم
از دیداری تا نامهای
ابدیت نیست که میگذرد
تنها روزی یا هفتهای
سفر با آنان همیشه خوش است
کنسرت شنیده شده
کلیسای دیده شده
چشمانداز روشن
و هنگامی که هفت کوه و رود
ما را از یک دیگر جدا کند
این کوه و رودیست
که از نقشه به خوبی می شناسیشان
اگر در سه بعد زندگی کنم
این انجام آنان است
در فضایی ناشاعرانه و غیر بلاغی
با افقی ناپایدار
خودشان بیخبرند
چه زیاد دست خالی می رند
عشق در مورد این امر بحث انگیز
میگفت دینی به آنان ندارم
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 23:22