کارگاه نقد/نقد شعر«آمنه باجور»

ساخت وبلاگ

«خالی»

دنبال یکی می‌گردم   

که جای خالی‌ت را خالی کند

و حالم را که از این خراب‌تر نمی‌شود عالی

مثل روزی که دست هیچ سوراخی نخورده بود به کف

که خالی کند لیوان‌ام

جیب‌‌م

بعد هم پیدا کند خانه خالی

آنقدر خالی بسته‌ای

که راهی نرفته برگشتم

مثل چک‌های بد حساب     

و حالا که دختر همسایه پا داده

مثل انگشت به حلقه‌ام

حلقی نمانده صداش

چقدر در این خالی

نیستی که بمانی

تا مثل…     هرچه حالا     

خودم را نمالم به جایی

مثل بختی که پس‌ات زده باشد     برگشتی

حتی حرف‌های نگفته را هم گفتی

و چون اسم کوچکم  چنان رفتی

که در این سطر     از حرف خالی‌ام

از بس خرابم       عالی‌ام

و مثل جنگ، شهر را به‌هم زده‌ام    

که از خانه بیرون بزنم

دنیا از تو خالی‌ست

و هیچ اندازه‌ای دیگر پرم نمی‌کند

کاش اشکی بیاید و خالی کند این مرداب

مثل سربازی که برنگشته باشد از جنگ

نه می‌آیی

نه می‌آیی

ما را گرفته‌ای

ول کن هم که نیستی

بروی اصلن بگذاری بروی

تا یکی بیاید جای خالی‌ت را خالی

و بطری دیگری

برای حالم چاق کند

آمنه باجور

نقد و بررسی:

شاعر به‌خوبی توانسته از زبان کار بکشد و همین باعث شده خواننده بی هیچ سکته و مکثی شعر را مثل یک جمله بخواند.

«دنبال یکی می‌گردم   

که جای خالی‌ت را خالی کند

و حالم را که از این خراب‌تر نمی‌شود عالی»

در ابتدای شعر به درستی فعل «کند» حذف به قرینه‌ی لفظی شده است که این قضیه به اجرا و حسیت اثر کمک کرده.

«مثل روزی که دست هیچ سوراخی نخورده بود به کف

که خالی کند لیوان‌م»

شاعر در این قسمت توانسته است که تصویر جالبی از لیوان ارائه بدهد؛ درواقع آمنه در این شعر، تک‌بعدی نگاه نکرده و علاوه بر اجرا به سایر عناصر شعری هم اهمیت داده است.

«بعد هم پیدا کند خانه خالی

آنقدر خالی بسته‌ای

که راهی نرفته برگشتم

مثل چک‌های بد حساب»

مرکز واژگانی این شعر، کلمه‌ی «خالی» است و هر سطر، «خالی»گردانی شده است؛ یعنی از لحاظ زبانی و فرم، با کلمه‌ی «خالی» در متن بازی شده که به معناسازی و تخیلِ مخاطب کمک می‌کند.

«و حالا که دختر همسایه پا داده

مثل انگشت به حلقه‌ام

حلقی نمانده صداش»

در این قسمت مشاهده می‌کنیم که چگونه شاعر با کلمه‌ی حلقه و حلق، بازی زبانی کرده است.

«چقدر در این خالی

نیستی که بمانی

تا مثل…     هرچه حالا     

خودم را نمالم به جایی

مثل بختی که پس‌ات زده باشد     برگشتی

حتی حرف‌های نگفته  را هم گفتی

و چون اسم کوچکم  چنان رفتی

که در این سطر     از حرف خالی‌ام

از بس خرابم       عالی‌ام

و مثل جنگ، شهر را به هم زده‌ام    

که از خانه بیرون بزنم

دنیا از تو خالی‌ست

وهیچ اندازه‌ای دیگر پرم نمی‌کند

کاش اشکی بیاید و خالی کند این مرداب»

چیدمان مصوت‌ها، صامت‌ها و هجاگردانی نیز با نظم و قدرت به نفع فرم اجرا شده است.

«نه می‌آیی

نه می‌آیی

ما را گرفته‌ای

ول کن هم که نیستی

بروی اصلن بگذاری بروی»

همچنین در این قسمت شعر، نمونه‌ی جالب دیگری از لحنگردانی را میبینیم.

«مثل روزی که دست هیچ سوراخی نخورده بود به کف

که خالی کند لیوانم

جیب‌م

بعد هم پیدا کند خانه خالی»

در این بخش، تصویر اروتیکی ایجاد می‌شود که شاعر می‌توانست در جای دیگری نیز از آن استفاده کند، اگرچه از نگاهی دیگر، این سطر مانند نتی است که در یک سمفونی تک افتاده که آن هم می‌تواند در نوع خود زیبا باشد.

«تا یکی بیاید جای خالی‌ت را خالی

و بطری دیگری

برای حالم چاق کند»

همچنین پیشنهاد می‌کنم که شاعر آخرین فعل (کند) را هم به قرینه‌ی لفظی حذف کند تا زبان شعر زیباتر شود.

در جمع‌بندی باید گفت که این شعر نمونه مناسب یک اجرای متعالی است. درواقع اجرا به سمتی می‌رود که کلمات به یکدیگر پاسخ می‌دهند و منطق زبانی شعر به گونه‌ای است که کلمات مثل توپ به یکدیگر پاس داده می‌شوند و حرکت می‌کنند و فرم شعر ساخته می‌شود.

سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 14:04