شعر "جنون" – ساریا ابرا

ساخت وبلاگ

کور شده ام از عدالت
و جا نمی شود در کیسه ام عقل
این سیمِ خاردار
به نشخوارِ سطر سطرِ من و این صفحه
تا سفید
تا موس بوسِ پرده کشیده
به سمتِ داد
قندیل بسته لوزه هام
عاج در گلویم
و رقصی که موج تا اوجِ بی کسی ست
کم می کند مرا
به خراشِ گلو
در ضربِ این زبان
و زمانی که راست کرد
با پا که پس کشیده عُرف
در مشتِ هر تقاص

به بطلان و من به خاک
آویز می شوم
باز از قیاس
و زنگ می زنم به مرگ!

سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : شعر,جنون,ساریا,ابرا, نویسنده : mkalejsherg بازدید : 207 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:29