"تیمارستان" شعری از : یونس_گرامی

ساخت وبلاگ


(تیمارستان)

می خواستم
باشعرها
باصدایی که داشتم ونخواندم
دل دختری راببرم
که عروسک هایش رابیشترازمن دوست داشت
هرشب با یکی از آن‌ها می خوابید
به مادرش میگفتند
خانم جان!
این دخترت عاقبت به خیری ندارد
یک روزاگرازدواج کرد
یا سرزا می رود
یا جفتش را آل می برد
حالا هرخونی که از این درختها می چکد

ادامه مطلب
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mkalejsherg بازدید : 209 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 9:43