شعری از سعید بنایی

ساخت وبلاگ

مرزهاى جهان‌اند بیست و سی سر … 
باز اگر بمیرد پادگان
یک اعظم از پدر نمى‌روید
ممد چه می‌گوید
که گردش گوینده در رادیو
توی حیاط پادگان
بى اعتبارىِ دشنامِ است روى تانکر آب؟
بى فکر اعظم بخواب ممد
که آتشفشان کبیری‌ست اصغر
جامانده در دوربین
 توی حیاط پادگان
 زیر آفتاب اجاره‌اى
 ممد کجاست؟ 
دوربین چه مى‌گوید؟ 
که بیست و سی سر در یک محله مادر
جا… فشا… مى‌کند در فکر ممد
که اعظم نمى‌داند؟
ممد از چه مى‌گذرد در فکر؟
اصغرافشانىِ دودکش آشپزخانه‌ها   
یا ممد زایىِ روسپی خانه‌ها؟
بالا نمى‌رود از پله‌هاى دید
 دیده‌بانی اصغر
 در جنگ اکبر واقعن چه می‌گذرد
که یک پادگان ممدم
 از فکر تو می‌گذرم

سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید

برچسب : بنایی, نویسنده : mkalejsherg بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 22:58