علی عبدالرضایی: اوایل بین ما نفوذی فرستادند، ترتیب اثر ندادم و سعی کردم از مزدور نیز مخاطب ادبی بسازم اما باز شعور نکردند و به خرابکاری در کالج ادامه دادند. سپس ناگزیر شدم فیلتری بگذارم تا هر کسی وارد گروههای تخصصی نشود، ولی بعد رفتند سراغ برخی از ادمینهای فعال و تهدیدشان کردند تا ناچار به همکاری با جاسوسخانهها شوند. تاکنون بیش از هفتصد نفر ادمین کالجها شدهاند، آثار بیش از سه هزار شاعر و نو, ...ادامه مطلب
آنکه شغل شعر را انتقال معنا میداند نه درکی از شعر دارد، نه در معنا پی شعور میگردد، در واقع دنبال معنای تازهی معنا نیست. معنای شعر را نمیشود جز در شکل شعر جست، در واقع آنهایی که شعر را معنا میکنند آن را از ریخت میاندازند، تنها در ریخت شعر است که شعور خودش را آشکار میکند. در واقع اساتید ادبیات دانشگاهها در مواجهه با شعر، رل بوکسوری را ایفا میکنند که به جان زیبارویی افتاده و آن را ا,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
افتادهام در عمیق و دست به دامن نمیبرد شب اگر رشد کند در رحمم تاریک ویار مقنى چاهی میشود بیآب میکند تا یوسفی در من رشد لگدهاش پرت کند حواس بی آنکه بربخورد به کسی چیزی حتی به زمین که قیم تنهاییست ادامه مطلب,«گود»,هاشمی ...ادامه مطلب
وقتی تلفن چند دقیقه مانده به نصف شب، زنگ زد، جانکو داشت تلویزیون تماشا می کرد. کی ساکه گوشه اتاق نشسته بود. هدفون بر گوش و با چشمانی نیمه باز. همینطور که انگشتان کشیده اش روی سیم های گیتار برقی می رقصید، سرش را به عقب و جلو تاب می داد. داشت قطعه ای را تمرین می کرد که ریتم تندی داشت و ابداً صدای زنگ تلفن را نمی شنید. جانکو گوشی را برداشت.- بیدارت کردم؟ میاکه بود با لهجه آشنا و نامفهوم اوزاکا. جانکو جواب داد: ادامه مطلب,داستان,«وقتی,خاموش,هاروکی,موراکامی ...ادامه مطلب
بار اولی که گریه کردم مادرم گفت قوی باش! مرد که گریه نمیکند! و من رفته رفته ضعیفتر شدم چون دیگر نمیتوانستم گریه کنم. گریه و خنده مثل شب و روز، شبانه روزیاند، اخراج هر کدام از صفحهی صورت، ماهیتِ آن دیگری را تغییر میدهد. حالا دیگر فقط گریه سینمای غم نیست بلکه خندهی آدمها نیز مخفیگاهِ گریهست. آنهایی که برای شادی دنبال بهانه میگردند شاد نیستند بلکه اندوهی آدم کش گریبانشان را گرفته می ,گریه,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
جوجوی بیاستخوان هفده ساله باش هفت کوچه بلد که نوک بزنی به اشتهایم با رانی که براند جفت گاز بگیرد این زبان نفهم یک دنده ادامه مطلب,گرسنه,زهرا,هاشمی ...ادامه مطلب
متنی از کتاب "تخت خواب میز کار من است" _ علی عبدالرضایی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و ش,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
نقد و بررسی شعر "اتاق" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن ,بررسی,ابراهیمی ...ادامه مطلب
بازی های زبانی در ادبیات نومدرن _ زهرا هاشمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که ,زبانی,ادبیات,نومدرن,هاشمی ...ادامه مطلب
شعر "خاگینه" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدود سه هز,خاگینه,ابراهیمی ...ادامه مطلب
برای دانلود فایل ویدئویی «شعر فروغ» اثر علی عبدالرضایی کلیک کنید. درست دو ساعت و بیست و پنج دقیقه و سی ثانیه، به کاغذ خیره شده بودم. پشت پلکهایم پف کرده و سفیدی چشمهایم سرخ شده بود. مدادم را تا نیمه جویده بودم و منتظرِ سطرِ بعدی که بیاید. یکدفعه صدایی شنیدم، درست مثل هق هق کسی که... صدا بلند و بلندتر شد. روی کاغذ خم شدم و سطر سوم را دقیق گشتم. نه نبود، یعنی صدا نبود. یک سطر بالاتر رفتم. زن,داستان,«مرگی,چهارم»,هامون,حسینی ...ادامه مطلب
نیچه یک سفره ست؛ سفرهاى مملو از غذاهاى رنگارنگ که بسیارى شان با ذائقه ى خیلى ها سازگار نیست. بى شک نیچه و مارکس و فروید پیامبرانِ عصر حاضرند و البته که تأثیر نیچه بر گفتمان هاى فکرى امروز قابل قیاس با آن دو دیگر نیست. على رغم اینکه فلسفه ى سیاسى اش به شدت تحت تأثیر "استیرنر" فردگرا و آنارشیست است با این همه بسیارى از کمونیست هاى کلاسیک با علم کردنِ چند گزاره ى نیچه اى، او را دشمنِ باتوم به دستِ آنارشیست ها قلمداد کرده و غافل ند که وى مخالفِ هر چه و همه چیز بوده علیه هر نحله و گروهِ سیاسى گزاره اى پرتاب کرده! نیچه در جایى نوشته "من در خانه ى خودم ساکنم، از هیچ احدى تقلید و تبع,نیچه,آنارشیست,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
سرکوب تناقض های درونی: با "من در خطرناک زندگی می کردم"شعر به عنوان رابطه ای درگذرنده از مرزهای هستی شناسانه جلوه گر می شود. این رابطهی مرزشکنانه در نوشتار عبدالرضایی موجب ایجاد نوعی تغییرپذیری سیال میشود، چنانکه صورتی غیر مستقیم از این موقعیت گفتمانی به خوانش هایی حتی متناقض قابل انتقال است، و هم، سویی اکیدن واقعی از ایجاد رابطهی شهوانی با متنیت در انگیزش جنسی زبان جاری شده است. در تمامیت ناتمام علیهای خطرناک ارادهی تخریب گستردهای جریان دارد که تن سیاسی، تن معرفتی و روان فردی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. عبدالرضایی با "من در خطرناک..."حلول را اساسن به حال تعلیق درآورده و امکانا,بررسی,مجموعه,خطرناک,زندگی,کردمسعید,احمدزاده,اردبیلی ...ادامه مطلب
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد و اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل ناشی به دنیا آمده ایم و خام خواهیم رفت. حتا اگر کودن ترین شاگردِ مدرسه ی دنیا می بودیم هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی کردیم هیچ روزی تکرار نمی شود دوشب شبیه ِ هم نیست دوبوسه یکی نیستند نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست دیروز ، وق, ...ادامه مطلب
شعر «انقلاب» _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگر, ...ادامه مطلب