چندیست فرماندهی
دشمنیهای روزگارم شدهای
نمیشود یک سرباز
بمب اتم بسازد به دوریها
که امتدادِ هیروشیما تا من
بُردِ شیمیایی عشق
و خاکسترم تسلای غرورت
مرگ بر آمریکایی
که هلندِ نگاهش فریبم داد
و سبزههای آزادی
که پیوند میلهها
چه آرامشی؟
که هر نگاه جهان سوم
اگر نه از آغاز
که پایاناش آوارگیست
مرگ بر آمریکایی که تو بودی
و عشق خونینات
مستعمره میخواست از فلسطینِ دلم
حالا در تو میماند باز
این گوش و پای پیوندیام
کمتر نگیر دستانم را
پیش از تو
اِشغال ظالمی بودم روحخوار
و تمام حقم
که رنگ جویدن گرفت
راستی دو چشمم را
نگفته بودمات که مصنوعیست؟
و تنَت را که تنها وطنم؟
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید
برچسب : آوارگی,علیرضا,مطلبی, نویسنده : mkalejsherg بازدید : 249 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 4:19