برای دانلود کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.kalejsher.com/publication.php
او را از اعیانى ترین روسپی خانهى
برلین پیشکش نکرده بودند. در یک پارتیِ آنچنانی به پستم نخورده بود، آن روز لب
خیابانى که مى گویند کثیف است منتظر بودم که سوار ماشینم کرد. تازه پایش را این
ورِ باغِ بلوغ گذاشته نگذاشته با دو چشم شهلا، موى طلا، بی پدر آنقدر خوشگلی مى کرد
که ناغافل از خانه ى خالی سر درآوردیم. همین که لخت شد، طوری که لبِ پرده ى سینما
نشسته باشی و تازه پایت را آن ورِ پرده توی فیلمِ "چشم هاى
کاملن باز" نیکول کیدمن گذاشته باشی و کیرت از درزِ زیپ زده باشد بیرون، ناگهان
چشمش روى خطی افتاد و همینطور، یک دقیقه وا
ماند که سلمانیِ ریغماسى در ختنه سورانِ توپی که برایم گرفته بودند، سرِ کله اش
انداخته بود. زنها دایره دُنبک مى زدند و کم که مى آوردند طشت و جفتک! دو سه تاشان
هم که شکرِ خدا پسرنزا بودند، سنگِ خودشان را به سینه می زدند و مى خواستند پوستِ
کیرم را بالا بکشند تا بى آنکه خایه ى پوست نازکِ دکترِ زنان را مالانده باشند
صاحبِ نوزادى پسر شوند. پدر و دو عموى نامردم، مرا که در آغوشِ مادربزرگ مخفى شده
بودم، از هر طرف گرفتند و برای اینکه جُم نخورم، چمبک لبِ حوضی نشاندند که از ترس
داشتم توش می شاشیدم، با دو دستِ کودکم کیرم را گرفته بودم که ناگهان سلمانیِ ریغو،
تیغش را درآورد و چپ و راست روی سنگِ مصقل کشید و انگار که دارد بچه خروسى را سر
مىبرد، برقی سرش را قاپید و تراشید و در چشم به هم زدنی، خانم ها طوری آن پاره
پوست را بالا کشیدند که لاکردار ردخور نداشت و حالا همه شان پسرى دارند که همنام
من است. بیخود نیست که حتى در برلین، هر که مى خواهد "سینگل
مام" شود، سراغ من مى آید که پاتوقم نبشِ همان خیابانى ست که مى گویند
کثیف است.
علی عبدالرضایی
سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"...
ما را در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" دنبال می کنید
برچسب : ختنه سوران یهودی,ختنه سوران,ختنه سوران پسرم,ختنه سوران پسر علی براتی,ختنه سوران,نسرین,ختنه سورانی,ختنه سوران دختر,ختنه سوران من,جشن ختنه سوران,مراسم ختنه سوران, نویسنده : mkalejsherg بازدید : 271 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 13:40