متنی از کتاب "تخت خواب میز کار من است" _ علی عبدالرضایی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و ش,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
که مثل مرگ فامیل نزدیک من است؟دستم آخ راست کرده تا بی تنهام کند با جیغگذاشته رفته خانهبی چمدان و کفشکه مثل خمپاره یک پات اینجا و یکی آنجابا جنگ فرار نکرده جز موهاتاز پدرت که تازه خاک ات کردهدوست ترت ندارم که!چرا با مرگ ولت کنم؟ پیرتر از آنم که لم بدهد کاناپهتا آواز بخواند یکی به جات و چای بریزد صداش ولت کرده ام دخترمثل شوهرت که با گلوله خوابیدهو برای امروز و فردات امروز و فرداست ,باجور ...ادامه مطلب
سرکوب تناقض های درونی: با "من در خطرناک زندگی می کردم"شعر به عنوان رابطه ای درگذرنده از مرزهای هستی شناسانه جلوه گر می شود. این رابطهی مرزشکنانه در نوشتار عبدالرضایی موجب ایجاد نوعی تغییرپذیری سیال میشود، چنانکه صورتی غیر مستقیم از این موقعیت گفتمانی به خوانش هایی حتی متناقض قابل انتقال است، و هم، سویی اکیدن واقعی از ایجاد رابطهی شهوانی با متنیت در انگیزش جنسی زبان جاری شده است. در تمامیت ناتمام علیهای خطرناک ارادهی تخریب گستردهای جریان دارد که تن سیاسی، تن معرفتی و روان فردی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. عبدالرضایی با "من در خطرناک..."حلول را اساسن به حال تعلیق درآورده و امکانا,بررسی,مجموعه,خطرناک,زندگی,کردمسعید,احمدزاده,اردبیلی ...ادامه مطلب
«خالی» دنبال یکی میگردم که جای خالیت را خالی کند و حالم را که از این خرابتر نمیشود عالی مثل روزی که دست هیچ سوراخی نخورده بود به کف که خالی کند لیوانام جیبم بعد هم پیدا کند خانه خالی آنقدر خالی بستهای که راهی نرفته برگشتم مثل چکهای بد حساب و حالا که دختر همسایه پا داده مثل انگشت , ...ادامه مطلب
ﻧﻪ ﮔﻞ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩﻫﺎﻧﻪ ﭘﺎﺱ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﯽﺗﻮﭖ ﺑﯽﺯﻣﯿﻦﺧﺮﺍﻓﻪ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﺧﺮﺍﻓﻪﺳﺖﻧﻤﯽﺯﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﯿﺎﺭﻩ ﻫﯿﭻ ﺩﺯﺩﻧﻪ ﮔﻞ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪی ﻣﺎﻧﻪ ﺷﻠﯿﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪﺗﻨﻬﺎ ﺩﺳﺘﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺋﯿﻨﮓ ﻟﻌﻨﺘﯽﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽرودﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩﻭ ﺩﺭ ﺷﻮﻣﯿﻨﻪ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩﻧﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﻟﺒﺮﺯ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺳﻬﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﮕﺬ, ...ادامه مطلب
دو شاخه در دلمو شادیام توی شارژبه صد که میرسدبرق از سر زنی میپردکه مثل شاتره زیر دستریز ریزم میکندو میریزدم در آشیکه میپزد برای آقاآقایی که زبانش زخم میزندپیش از آنکه ریزترم کندزیر دندان کرم خوردهاشو زن که زندگی میکند توی قابلمهلم میدهد به چارشانهترین خانهموهاش را شانه میکندو همچنان ک, ...ادامه مطلب
«قرار» هرچه میافتم نمیافتم از اصل مثل سیبی که هرچه میخورد زمین زمینی نمیشود جاذبه از من فراریست لختم نمیکند شکایتی که از لب و لوچه آویزان قطره قطره میافتد ترش شیرینم نباشی آلوچهای هستی پشت دوربین! سمیه ابراهیمی نقد و بررسی: این شعر «سمیه ابراهیمی»، شعریست ساختارگرا و به دلیل قدرت تاویلپذ, ...ادامه مطلب
توضیح: ژولیا کریستوا نشانهشناس، نظریهپرداز، فمینیست، روانکاو و نویسندهای است که در سال ۱۹۴۱ در بلغارستان متولد شده و از سال ۱۹۶۵ تحت تاثیر جریان روشنفکری آوانگارد پاریس قرار گرفته است. او تحقیق روی طبیعت زبان و نیز بررسی مراحل ظهور کار هنری را پی گرفته و از سال ۱۹۶۰ به شدت به سمت نقد اثر کشیده شد, ...ادامه مطلب
ام یعنی هستم مثل am، من اما آدمی بود اسمندار، سرصاف بود مثل o اما مثل تو در انگلیسی زندگی نمیکرد. تو آدمی بود مودار مثل to که هر چه بیشتر یک سرصاف عاشقاش میشد، بیشتر میشد عین too، اما عاشق نه من بود نه اصلن خودِ عاشق که اگر من نبود کشته میشد وسط فارسی. پس تو مهم است که وقتی میرود، خانه خراب میشود. من و تو وقتی که در یک جمله زندگی میکنند از آرامش بیشتری برخوردارند، برای همین جای پلاک بر سر درِ خانهشان نوشته بودند، من عاشق توام، کاش فارسى o داشت. , ...ادامه مطلب
تئودور آدورنو(۲)، از فیلسوفان مکتب فرانکفورت، نیچه و ساد را نویسندگان سیاه بورژوازی میخواند. منظور آدورنو از این گفته دو وجهی است: این گفته، از طرفی، نشان میدهد که این نویسندگان ممنوعالقلمترین نویسندگان عصر ظهور بورژوازی، یا بهتر بگوی, ...ادامه مطلب
هیچ کلمهای کفاف نمیدهد به دوریت جز آخ که سرم را هر جاش میگذارم نمیمیرد بیتو حتا بغض بغض میکند و من که مردهام ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
دو سه نخ بار زد توپ ِتوپ که شد با چند نخ مژه او را از زمین برداشتم و در چشم هام گذاشتم و در رو! گاز دنده گاز هزار تا بیشتر پر کردم با کله رفتم تو خطِ جاده ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
آدمی اقیانوس است (متنی از کتاب دیل گپ) علی عبدالرضایی در ساوند کلاود با تو شبی در آیندهای نه چندان دور زندگی نکرده باشم و تو گریههایم را بغل نکرده باشی نه انتظار کشیده باشی در انتهای جهانی گرد جنون تلخ جهان مرا گمم نکردهای که پیدایم نکرده باشی ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
مادر بزرگ من در تاریخ طوفانی آمریکا برای خودش یک پا فانوس دریایی است. توی یکی از شهرستانهای کوچک ایالت واشنگتن قاچاق مشروب می کرد. غیر از این خیلی هم زن خوش قوارهای بود، نزدیک صد و هشتاد قد داشت و مثل خوانندههای گراند اپرای اوایل قرن بیستم، ۹۰ کیلو وزنش بود. تخصصش ویسکی بوربون بود و , ...ادامه مطلب
به روزنامه شعر کالج وارد شوید در داشت از خانه در میرفت پنجره درد مىکرد و مثل آ در حال باز بود که کوچه از پشت بام افتاد بووممم برای تو که تهِ این حال نشستهای در بوم تا دلت نخواهد سیبم از سینه کندهام درشت دلم بخواهد در این عکس که دارد اینگونه مىسوزد مىمیرى فردا که پا ندارد تا مرا جا بگذارد در حال گذشته هم مردم که مثل دم ته گاوم و مىتوانم از پاشنه حتا بلندتر داد بزنم که از دخترکی دل برده که جا نمیشد در سینه پنجره در میکرد پنجشنبه از فردا سیبتر بود و ماشین که کش آمده در جاده گازم نمیزد دیگر پنجره باز است و مثل آ دارد فرار مىکند از خانه ادامه مطلب, ...ادامه مطلب