بار اولی که گریه کردم مادرم گفت قوی باش! مرد که گریه نمیکند! و من رفته رفته ضعیفتر شدم چون دیگر نمیتوانستم گریه کنم. گریه و خنده مثل شب و روز، شبانه روزیاند، اخراج هر کدام از صفحهی صورت، ماهیتِ آن دیگری را تغییر میدهد. حالا دیگر فقط گریه سینمای غم نیست بلکه خندهی آدمها نیز مخفیگاهِ گریهست. آنهایی که برای شادی دنبال بهانه میگردند شاد نیستند بلکه اندوهی آدم کش گریبانشان را گرفته می ,گریه,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
ماهیت قدرت و گفتمان سلطه_ علی عبدالرضایی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضاییکالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدود,ماهیت,قدرت,گفتمان,سلطه,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
نقد و بررسی شعر "اتاق" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن ,بررسی,ابراهیمی ...ادامه مطلب
شعر "خاگینه" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدود سه هز,خاگینه,ابراهیمی ...ادامه مطلب
شعر «انقلاب» _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگر, ...ادامه مطلب
شعر "جنجال" _ سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرا, ...ادامه مطلب
دو شاخه در دلمو شادیام توی شارژبه صد که میرسدبرق از سر زنی میپردکه مثل شاتره زیر دستریز ریزم میکندو میریزدم در آشیکه میپزد برای آقاآقایی که زبانش زخم میزندپیش از آنکه ریزترم کندزیر دندان کرم خوردهاشو زن که زندگی میکند توی قابلمهلم میدهد به چارشانهترین خانهموهاش را شانه میکندو همچنان ک, ...ادامه مطلب
«قرار» هرچه میافتم نمیافتم از اصل مثل سیبی که هرچه میخورد زمین زمینی نمیشود جاذبه از من فراریست لختم نمیکند شکایتی که از لب و لوچه آویزان قطره قطره میافتد ترش شیرینم نباشی آلوچهای هستی پشت دوربین! سمیه ابراهیمی نقد و بررسی: این شعر «سمیه ابراهیمی»، شعریست ساختارگرا و به دلیل قدرت تاویلپذ, ...ادامه مطلب
جوهری که خط خطیام کرده در حال ماسیدن است و یخی که کردهام آن زیر در حال آب آبی که میشوم نزدیکتر از غروبم و خورشید که پاشنه درآورده از خانه پناهندهایست بیاقبال دوزانو نشسته روبروی گرسنگی و روغن که التماس این شکمپاره میکند ریخته توی دفترم درشتتر مینویسدم اینبار تابه را خط نزنید چقد, ...ادامه مطلب
عصبانی که میشومگاز میگیرم دندانهایم راپشت لبهای سرکوب شدهامو حالم رااز هر کجا که ریخته باشد جمع میکنم عصبانی که میشومدستم را بر میدارممیزنم زیر گوش خیابانبه اولین ترمز سلام میکنمبه شانههای شیشهای تکیه عصبانی که میشومزودتر از همیشه برمیگردمتا آشپزخانه را بغل کنمسفرهی دلم را روی میز پهن, ...ادامه مطلب
“قرار”_ شعری از سمیه ابراهیمی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگ, ...ادامه مطلب
تمام کوچه را برف پوشانده بود؛ انگار هنوز یخ همسایهها باز نشده که بریزند بیرون و ردپایشان مثل کلاغ، زمین را لکهدار کند.ملینا بعد از پنج دقیقه انتظار، همانطور که زیر لب غرغر میکرد به راه افتاد: ” عه؛ این دخترهی تنبلم همهش دیر میکنه، یهبار نشد بیام ببینم منتظر من مونده”. بیشتر از چند قدم جلو, ...ادامه مطلب
نخستین اشتباهی که نینی کرد، جردادن صفحات کتابش بود . خب ما هم قرار گذاشتیم هر بار که ورقی را پاره میکند چهار ساعت توی اتاقش بماند و در را به رویش ببندیم. اوائل، روزی یک صفحه پاره میکرد، قرار ما هم سرجایش بود. گرچه گریه و داد و فریاد او پشت در, ...ادامه مطلب
لهاسا ، شعری از علی عبدالرضایی در یوتیوب نود و هفت تبلیغاتچی نیویورکی توی هتل بودند و خطوط تلفنی راه دور را چنان در اختیار گرفته بودند که زن جوان اتاق پانصدوهفت مجبور شد از ظهر تا نزدیکیهای ساعت دوونیم به انتظار نوبت بماند. اما بیکار ن, ...ادامه مطلب
دوش که میگیرم خورشید از سر و کولم با لای عصبهام ضرب در صفر که میشود جوابگو هرگز دورم میزند در خیا لاتی شده است ادامه مطلب, ...ادامه مطلب