قریبِ چهار دههست که بیلیون بیلیون خرج مىشود علیه سیاوش تا حسین حسابى جا بیافتد. چهار دهه تخریب تاریخ و اسطوره و فرهنگ ایرانى موجب شده ناخودآگاهِ جمعىِ ایرانیان جدالى منفى را آغاز کرده، پیشِ مزارِ کورش در نوروزِ گذشته خود را بزرگ بدارد. مردم دوباره کاوهاند، باز بابک خرمدین و کمان دست آرش دادهاند تا که خود را از زیر سیطرهى استعمار فرهنگى عربى و اینهمه حقارتِ حاضر خارج کنند. در چنین,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
متنی از کتاب "تخت خواب میز کار من است" _ علی عبدالرضایی :: وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و ش,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
وبلاگ کالج شعر علی عبدالرضایی کالج شعر عبدالرضایى، سازمانى شعرى و شعورى ست که در آن حدودپنج هزار تن از نویسندگان مستقل معاصر، به ویژه شاعران و منتقدان جوان عضویت دارند و مطالب شان در رادیو کالج، مجله فایل شعر و گروه تلگرامى و اینستاگرامى کالج شعر منتشر مى شود ,موزیک,متنی,عبدالرضایی ...ادامه مطلب
کریستوا وضعیت امور را عوض میکند و همواره آخرین پیشداوری را ویران میسازد.رولان بارت دلبستگی کریستوا به تولیدگری متن و متن بهمثابه تجربهی (۱) اجتماعی، در اولین نظریهی مهم او دربارهی بینامتنیت به صورت ذاتی وجود دارد. نظریهای که بعدها در «انقلاب در زبان شاعرانه» (۱۹۷۴) به عنوان عملکرد فرآیندهای , ...ادامه مطلب
هرگز بیش از ایامی که به تنهایی و با پای پیاده سفر کرده ام نه اندیشیده ام ، نه و جود داشته ام ، نه زندگی کرده ام و نه به عبارتی خودم بوده ام . در پیاده روی چیزی هست که به اندیشه هایم جان می دهد و آنها را بر می انگیزد . هنگامی که در جایی ساکن هستم کم وبیش توان اندیشیدن را از دست می دهم . باید جسمم د, ...ادامه مطلب
فرم گردنش، مثل پیچوخم ِ جادههای رامسر، میتوانستی بپیچی از این استخوان به آن غضروف، بعد هم زبانت را مثل جارو بکشی تا برسی به گوشهاش که بویِ خاک خیس خوردهی شمال میداد. و دست ببری لای موهاش، وای! انگار که رفتهای توی دلِ جنگلهای رشت. سرت را فروکنی توی موهاش و ببینی که یکهو خودت را وسط باد تابس, ...ادامه مطلب
پیج کالج شعر در یوتیوبموسیقیِ شعر، شاملِ عناصری است که در ارتباط بین کلمات و واجها نهفتهاند و جنبهی موسیقیایی دارند. موسیقیِ شعر، شامل چهار قسمت است: موسیقی بیرونی (عروض)، موسیقی کناری (قافیه و ردیف، موسیقی درونی (جناس، سجع، همخوانی مصوتها و صامت¬ها و …) و موسیقیِ معنوی (تضاد، پارادوکس، مراعات نظیر و …). معمولن شعرِ سپید با موسیقی درونی و معنوی ( یا با موسیقی کناری) بیشتر سر و کار دارد؛ مثلن واج آراییِ سطرِ “مرداب و مرگ و زمان” یا قافیهی میانیِ “تحت و تخت” و همچنین اجرا و چینش صامتها و مصوتها مربوط به موسیقیِ درونیِ اثر است. تضادِ “شب و روز” یا تناقضِ “دریا در لیوان” یا تناسباتِ خیالی و … عضوِ موسیقیِ معنویِ اثر است. اما نکتهی مهمی که همیشه در این بحث اهمیت دارد، چراییِ استعمالِ موسیقیِ شعر است. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
«مفهوم و مصداق» از سری سخنرانی های علی عبدالرضایی رادر ساوند کلاود بشنوید جهانِ پیرامونِ ما حولِ محورِ سکس و لذتِ جنسی میگردد؛ هدفِ نویسنده یا شاعرِ خلاق و آوانگارد در نوشتن، سکس با صفحه و رسیدن به ارگاسم و لذتِ متنیست، لذتی که روح و جهانِ درونی و بیرونیِ مولف را تحتِ تاثیر قرار میدهد و این نکته او را از سایرِ نویسندگان متمایز میکند. در نقدِ یک کتاب بر خلافِ نقدِ یک شعر، ما با جهانِ مولف روبهرو هستیم؛ گسترده یا کوچک بودنِ این جهان را با توجه به تفکر، هوش و نگاهِ مولف به جهانِ اطرافش متوجه میشویم. در مجموعه شعرِ «اروتیکا» ما با دو جهان برخورد میکنیم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
«چند شاعری در چند صدایی» از سری سخنرانی های علی عبدالرضایی را در یوتیوب دنبال کنید یک جاى مخفى در سیاست، فرهنگ، على الخصوص در ادبیات فارسى هست که باید لو برود؛ حسادت آنجا سازماندهى مى شود، دروغ، ریا، زیرآبزنى، غرورِ بیجا و بلاهت آنجا! هنوز "من" تنها عنصرِ غایب در ادبیات فارسى ست. داخل و خارج، پیر و جوان هم ندارد؛ همه پشتِ یک نقاب که اسمش"ما"ست مخفى شده اند. ایرانى بدتر از افغانستانى، تاجیک گُه تر از این هر دو! همه هم دارند فقط نِق مى زنند، کسى کارى نمى کند. دیگر گَپى بین نویسنده و مخاطب نیست؛ هر دو نمى خوانند و استادند نخوانده اعلامِ نظر کنند در یک جمله! به این جمله ى نفله چند گزاره ى مترادفِ دیگر افزوده در فیسبوکشان استاتوس کرده اسمش را هم مى گذارند مسئولیت روشنفکرى! بهانه شان هم این است که مخاطب امروزى فست فودى شده! با این همه حتى حال ندارند یک تکه سوسیس در مغزشان سرخ کنند! مشتى گدا و گرسنه اند که از دم لاغرو شده اند. فیلم بدتر از داستان، داستان آبکى تر از شعر و ... شعور را دربست اجاره داده اند. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
به کانال سخنرانی های عبدالرضایی بپیوندید عاشقتر از پرستو وجود ندارد، در حالی که این پرنده تنها به زندگی اهمیت میدهد، با عجب عشقی ساقه ساقه از بوتهها برمی دارد و لانهاش را بنا میکند اما هنوز هفتهای نگذشته خانهاش را میگذارد و میرود، میرود برای بنایی دیگر! عشقی تازهتر! پرستو میداند که عشق فقط در اوست برای همین نگرانِ بیرونش نیست، مهم نیست لانه باشد، پرستوی دیگری باشد، او همه چیزش را در تخیلش میسازد. هر شاعر بزرگی پرستویی سرخود است و میداند که جز در تخیل هیچ ندارد، برای همین است که راحت میکند، میگذارد و میرود؛ شاعر را حتی اگر زندانی کنند آزاد است. من با اینکه از زندان متنفرم اما همیشه در قفس بهتر نوشتهام، چون تخیل در زندان مدام فعال است. باید مدام سفر کرد تا به درک پرستو رسید، به این درک که هیچ چیز مال تو نیست، در مالکیت تو نیست؛ باید بلد باشی که بگذاری و بگذری. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب