سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2"

متن مرتبط با «نگاهی عاشقانه به زندگی» در سایت سرمتن :گفتاری در باره "فایل شعر2" نوشته شده است

شعر « پایتخت»_بهار توکلی

  • دست هادست هایم را می اندازم دور گردنمو موهایم را می کشم در خیاباندست اندازها ماشین ها را زیر می گیرندماشین ها آدم راحتی ابر حوصله ای ندارد ادامه مطلب,پایتخت»بهار ...ادامه مطلب

  • بررسی مجموعه شعر "من در خطرناک زندگی می­ کردم"_سعید احمدزاده اردبیلی

  • سرکوب تناقض­ های درونی: با "من در خطرناک زندگی می­ کردم"شعر به عنوان رابطه ­ای درگذرنده از مرزهای هستی­ شناسانه جلوه­ گر می ­شود. این رابطه‌ی مرزشکنانه در نوشتار عبدالرضایی موجب ایجاد نوعی تغییرپذیری سیال می‌شود، چنان­که صورتی غیر مستقیم از این موقعیت گفتمانی به خوانش­ هایی حتی متناقض قابل انتقال است، و هم، سویی اکیدن واقعی از ایجاد رابطه‌ی شهوانی با متنیت در انگیزش جنسی زبان جاری شده است. در تمامیت ناتمام علی­های خطرناک اراده‌ی تخریب گسترده‌ای جریان دارد که تن سیاسی، تن معرفتی و روان فردی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. عبدالرضایی با "من در خطرناک..."حلول را اساسن به حال تعلیق درآورده و امکانا,بررسی,مجموعه,خطرناک,زندگی,کردمسعید,احمدزاده,اردبیلی ...ادامه مطلب

  • پیش به سوی ناشعر_ علی عبدالرضایی

  • کی!؟  چی چطوری‌ست؟  هیچ که طوری نمی‌شود  هیچ طوری نیست  از شهروند محترم کمی کم داشتن  هر مسافرت     دفترَکی جلد آبی در جیبِ بغل گذاشتن  جنبِ ورودی به جنبه‌ای نداشتن    جواب پس دادن  با توضیحِ ساده‌ای به خودکارِ خود آزادی دادن  از دست دادن  هراسی به خود    خودی     به خانه راه ندادن  سطرهای شعرِ دیشب, ...ادامه مطلب

  • مقاله”تجربه‌ی بینامتنیت”_لوسیل هولمز

  • کریستوا وضعیت امور را عوض می‌کند و همواره آخرین پیش‌داوری را ویران می‌سازد.رولان بارت دلبستگی کریستوا به تولیدگری متن و متن به‌مثابه تجربه‌ی (۱) اجتماعی، در اولین نظریه‌ی مهم او درباره‌ی بینامتنیت به صورت ذاتی وجود دارد. نظریه‌ای که بعدها در «انقلاب در زبان شاعرانه» (۱۹۷۴) به عنوان عملکرد فرآیندهای , ...ادامه مطلب

  • شعر "عصبانی که…! " – بهار توکلی

  • عصبانی که می‌شومگاز می‌گیرم دندان‌هایم راپشت لب‌های سرکوب شده‌امو حالم رااز هر کجا که ریخته باشد جمع می‌کنم عصبانی که می‌شومدستم را بر می‌دارممی‌زنم زیر گوش خیابانبه اولین ترمز سلام می‌کنمبه شانه‌های شیشه‌ای تکیه عصبانی که می‌شومزودتر از همیشه برمی‌گردمتا آشپزخانه را بغل کنمسفره‌ی دلم را روی میز پهن, ...ادامه مطلب

  • مقاله”چه دیر! چه زود! (نگاهی به کتاب «نوشتار و تفاوت» اثر ژاک دریدا)”_نیما پرژام

  • انتشار کتاب «نوشتار و تفاوت» دریدا با ترجمه یکی از مترجمان کاربلد و خوشنام البته خبر خوبی برای دوستداران دریداست. این کتاب خواندنی حاوی نخستین متونی است که دریدا نوشته، متونی که در آن‌ها با آثار متفکران، شاعران و هنرمندانی نظیر فوکو، دکارت، لویناس، هگل، فروید، لوی استروس، باتای، ادموند ژابس، آرتو, ...ادامه مطلب

  • مصاحبه”گفتگوی علی عبدالرضایی با سایت اخبار روز پیرامون جنبش فمینیستی و اندروژنی در ادبیات”

  • گفت‌وگو با وبسایت اخبار روز پاییز۱۳۹۰ در مبحث روانشناسی فمینیستی، “ساندرا بم” بر اساس آزمونی ثابت کرد، هر قدر انسان باهوش‌تر باشد، دو جنسی‌تر است. چه اندازه شعرتان را با نظریه ادبیات اندروژنی هم‌سو می‌دانید؟ این نظریه ادبی از چه راهی می‌تواند بر دیدگاه انسان‌گرایانه در ادبیاتی که خشونت، سنت و پدر, ...ادامه مطلب

  • “سیاستِ هایدگر”_ مصاحبه‌ای با هربرت مارکوزه

  • فردریک اولافسن: پروفسور مارکوزه، با این‌که شما بیشتر به‌عنوان فیلسوفی اجتماعی و متفکری مارکسیست شناخته می‌شوید، گمان می‌کنم تعداد نسبتا محدودی از تأثیر مهم مارتین هایدگر و فلسفه‌اش بر ساختار فکری شما خبر داشته باشند. احتمالاً می‌توانیم گف, ...ادامه مطلب

  • مقاله”بلشویسم به‌عنوان معضلی اخلاقی”_ گئورگ لوکاچ

  • بطری ، شعری از علی عبدالرضایی در یوتیوب یادداشت مترجم انگلیسی: این نوشته، ترجمه‌ مقاله‌ای است به زبان مجار که نخست در نشریه‌ اندیشه آزاد (Szabadgondolat)، شماره‌ دسامبر۱۹۱۸، ص. ۲۲۸-۲۳۲ چاپ شد. اندیشه‌ آزاد مجله‌ رسمی «حلقه‌ گالیله»، جمعیتی مت, ...ادامه مطلب

  • سمینارهای کالجی”پدیدارشناسی، نقد معطوف به خواننده”_محمد مروج

  • پدیدارشناسی یا فنومولوژی علم و روش مطالعه‌ی پدیدارهای عینی بدون قضاوت و پیش‌داوری‌ست. در واقع یک پدیدارشناس باید بی‌طرف باشد و در بررسی‌های خود، متافیزیک و ماوراء و سنت‌های پیشین را وارد نکند و فقط به ذات و ماهیت آن چیز بپردازد. از این ن, ...ادامه مطلب

  • مصاحبه با پیتر سلاتردایک

  • مقاله”دیگر نمی‌توان به اصل اکثریت عقلا اتکا کرد” شاید بتوان گفت پیتر سلاتردایک در آلمان چهره جنجالی و در بیرون آلمان یک فیلسوف است. جنجال‌های فکری و نظری سلاتردایک در نقد سیاست مهاجرت آنجلا مرکل (که خود اسباب دست حزب راست آلمان شد)، تا کتاب اخیرش «پروژه شلینگ»  که علی‌‌الظاهر هجویه‌ای بر سیاست‌های جنسیتی مد روزست، بازتاب یافته‌اند. متفکری با دشمنانی از چپ و راست. اما آنچه بیش ا, ...ادامه مطلب

  • شعر”پا به ماه”_ایوب احراری

  • گفتگوی گروهی با علی عبدالرضایی (20)  را در یوتیوب کالج شعر دنبال کنید از گِردی پا به ماه با کله خوردم زمین ریختم توی تشت تا خواب ببرد مرا و بیوفتد به جانم خانم دکتر ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • اشاره ای به مفهوم و مصداق_علی عبدالرضایی

  •  _ تحلیل چند شعر علی عبدالرضایی توسط شاعر در آپارات کلمه، کوچک‌ترین واحد یک شعر است. همه‌ی کلمات ماهیتی قراردادی دارند و همه بر نمونه‌ای بیرونی (مصداق) دلالت می‌کنند. البته کلمات بی‌مصداقی هم وجود دارند که در ادامه، اشاره‌ای نیز به آن‌ها خواهم داشت. برای مثال، واژ‌ه‌ی “میز” مفهوم است و نه م, ...ادامه مطلب

  • استفاده شاعران افغانستانی از واژگان بیگانه (نسبت به پارسی) در شعرشان با توجیه بومی‌گرایی - عارف حسینی

  • چندی پیش با شعری برخورد کردم که شاعر از کلمه‌ی "موتَر" در شعرش استفاده کرده بود؛ "موتَر" معادل خودروست که در افغانستان و در گویش دری و گویش هزارگی از آن استفاده می‌شود. در صحبت با شاعر و این‌که چرا از "خودرو" که واژه‌ای پارسی‌ست استفاده نکرده، دلیلش را استفاده واژه "موتَر" در کابل عنوان و توجیه کرد که به این وسیله در شعرش بومی‌گرایی می‌کند! در این‌جا به نکته‌ای اشاره می‌کنم که مسئله و جدال بر سر این نیست که چرا امروزه فارسی تهران معیار است و دری و یا هزارگی نسبت به آن گویش محسوب می‌شوند (در گذشته و در دوره‌ای، دری که طبق نظری زبان درباری بوده است، معیار و سایرین گویش قلمداد می‌شدند) بلکه در رویکرد و نگاهی زبانی به توجه داشتن به واژگان بیگانه در زبان پارسی و هر گویشی از آن اشاره می‌شود. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • زندگی با سُسِ سالاد

  • مجموعه داستان تختخواب میز کار من است زندگی با سُسِ سالاد   دنیاش پر از آژیر بود و زندگی­ اش آمبولانسی که از میان های های گریه می­ گذشت. او در همین آمبولانس، پیش از آنکه داخل اُرژانسِ هیچ بیمارستانی شده باشد از لای پاهای مادرش که جیغ می ­زد، با گریه آمده بود بیرون. پرستاری که در آغوشش گرفته بود نازش می­کرد، مادرش که تازه با درد کنار آمده بود حالا دیگر لبخند می­زد. به بیمارستان هم که رسیدند همه شادی می­کردند. پدر، مادربزرگ، پدربزرگ، همه می­خندیدند و او   نمی­دانست چرا! این­ها را نمی­شناخت. او یک بهشت از دست داده بود، از این­جا می­ترسید، بدش می­ آمد، حتی از دستِ همین هوایی که مجبور بود قورتش داده هی بدهد بیرون کلافه بود. او را از ایده ­آل، از رفاهِ کامل، از جایی که حتی به جایش نفس می ­کشیدند انداخته بودند بیرون! نُه ماهش تمام شده بود و زندگی­اش سر رسیده بود. وقتِ آمدن، همه­ ی اهالی رحم از تخمک­ها گرفته تا تک تک سلول­ها سرخ پوشیده گریه می­ کردند و حالا در چشم به هم زدنی، با غول­ هایی طرف شده بود که دیدارش را جشن گرفته، می­ خندیدند. پس مرگی در کار نبوده تنها از جهانی وارد جایی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها